مفهوم ساختاری گفتمان در حوزههای گوناگون
گفتمان دو گونه معنی دارد. معنی اول، اصیل، ثابت و ساده است و عربها با آن آشنایند، در قرآن کریم و احادیث رسول خدا (ص) و در فرهنگ لغتهای نخستین آمده است.
اما معنی دوم مفهومی امروزی و دارای ماهیتی ترکیبی بوده که از دلالت لغوی فراتر رفته و به حوزههای: امور سیاسی ، منابع فلسفی و مقاصد پیام رسانی، وارد می شود.
با توجه به ساختارها و حوزههایی که واژه «گفتمان» در آنها بکار برده می شود، تفاوتهای موجود میان دلالتها نیز نمایان می شود.یکم: در میدان مفهوم لغوی.
در فرهنگ لغت «لسان العرب» واژه «خطاب» اینگونه مورد بررسی قرار گرفته است که:
«خطاب و مخاطبه: گفتن، بیان و کسی را با سخن و کلام مورد گفتمان قرار دادن است و «مخاطبه» به معنی سخن گفتن دو نفر با یکدیگر می باشد. و «فصل الخطاب» تمیز و تشخیص میان حق و باطل و یک حکم و مخالف آن است.
در نتیجه «گفتمان» کلامی است که با هدف فهمانیدن مطلبی به طرف مقابل بیان می شود، و دادن آگاهی به کسی است که توان و استعداد آگاه شدن را داشته باشد، زیر کلامی که هدف از آن فهمانیدن و آگاهی دادن شنونده نباشد «گفتمان» نامیده نمیشود.
دوم: در عرصه مفهوم قرآنی.
در قرآن مشتقات واژه «خطاب» 9 و لفظ خطاب 3 بار آمده است. اما آنچه که در اینجا مورد نظر است و ذکر آن با این موضوع مناسبت دارد، این کلام خداوند است که:
«وشددنا ملکه و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب» صاد – 20»
«حکومت او را استحکام بخشیدیم و بدو فرزانگی و حکمت دادیم و قدرت داوری عادلانه اش ارزانی داشتیم»
در ساختار بکارگیری کلمه گفتمان در این آیه ملاحظه می کنیم که «خطاب» با «حکمت» همراه است.
موضوعی که جا و فضای گسترده ای برای اندیشیدن و کنکاش و تحقیق در مفهوم عمیق و ریشه دار کلمه گفتمان فراروی ما قرار می دهد، چیزی که آن را از دایره معنی لغوی به اعتبار استفاده از کلام یا کلامی که هدف از آن فهمانیدن باشد، خارج گردانیده و آن را به منزلتی والاتر و نزدیکتر به معنی حکمت ارتقاء می دهد. حکمتی که به معنی قرار دادن هر چیزی و هر موضوعی در جا و موقعیت مناسب خویش و تدبیر و اداره هر چیزی به صورت شایسته تر آن است.
دو مفهوم قرآنی و لغوی «گفتمان» در تأکید بر دلالت بر منزلت بلند آن با یکدیگر همآوایند، به این اعتبار که«فصل الخطاب» تنها زمانی صورت کاملی پیدا می کند که با حکمت قرین و همنشین بوده و هدف از آن تبیین حقیقت به بهترین و کاملترین صورت باشد.
سوم: در حوزه مفاهیم معاصر.
گفتمان، اصطلاحی فلسفی است که در دلالت، به مفهوم «مقوله فلسفی» نزدیک است .
گفتمان فلسفی فلان شخص، راهکار او در خردورزی و طریقه بیان اندیشهها و آرمان و نگاههای اوست. این گفتمان فلسفی او ممکن است با گفتمان فلسفی شخص دیگری مطابق یا مخالف باشد.
این مفهوم همچنین به حوزه «اندیشه سیاسی» معاصر نیز وارد گردیده است، و «گفتمان سیاسی» به صورت چتری افراشته بر روی منظومه فکری و مفهوم ایدئولوژی در آمده است، به گونه ای که «گفتمان سیاسی» فلان گروه بیانگر باورهای سیاسی و گزینههای مذهبی آن است. در این مقام «گفتمان» صرفاً به معنای «اسلوب» و راهکار تبلیغ و بیان آراء و موضع گیریها نیست، بلکه در کنار آن به معنای ظرفی برای بیان باورها، روح، فلسفه و مذهب نیز هست.
این مفهوم همچنین گفتمان فرهنگی ادبی، هنری و اطلاع رسانی را نیز در بر می گیرد.
هر چند «گفتمان و پیام رسانه ای» بیش از بقیه پذیرای مفاهیم گسترده آن است، به صورتی که امکان استقبال از تمامی گونههای گفتمانی در همه ی زمینهها- یعنی گفتمان دینی، گفتمان اطلاع رسانی فلسفی و گفتمان اطلاع رسانی سیاسی و ...- را دارد.
هنگام طرح موضوع «گفتمان اسلامی» غالباً اذهان انسانها متوجه همین موضوع می شود، بدین اعتبار که هدف وجود وسیله ای است که مسلمانان از طریق آن جهانیان را موردگفتمان قرار دهند. راهکاری که از خلال آن بتوانند باورها ، دیدگاهها و موضعگیری را سرورسامان داده و آنها را از طریق رسانههای ارتباط جمعی نوشتاری، شنیداری و دیداری به اطلاع بخش هر چه وسیعتری از افکار عمومی جهانی برسانند.
بر این اساس می توان گفت که: «گفتمان اسلامی» چهارچوبی فراخ تر برای دعوت و تبلیغ اسلامی با توجه به مفهوم عمیق و فراگیر آن است.
تعریف «گفتمان اسلامی»:
«گفتمان دینی» را می توان مقدمتاً اینگونه تعریف کرد که: گفتمان و پیامی است بر پایه مرجعیت اسلامی و الهام گرفته از «اصول و مبانی قرآن و سنت» و دیگر ارزشهای اسلامی، صرفنظر از اینکه صاحب آن گفتمان، گروه، جماعت، موسسه ای رسمی یا مردمی و یا افراد متفرقه ای باشند، که تمامی آنها در گرایش و وابستگی دینی و قرار داشتن دیدگاهها و طرح و برنامههایشان در جهت اداره امور زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی فرهنگی مورد پسندشان در ارتباط با مراکز خاص منطقه ای، جهانی یا سازمانهایی فعال که با آن سرو کار دارند، بر پایه اصول و مبانی دینی قرار داشته باشند.
گفتمان اسلامی معاصربین:
«دوگانگیها و رو در روییها»
«وحی» و «هستی»دو پایه معرفت شناسی
ضرورت دارد که گفتمان اسلامی معاصر همزمان به منابع معرفت شناسی «شرعی و طبیعی» یعنی به «کتاب مکتوب» (قرآن) و «کتاب مشهود» جهان و پدیدههای آن، توجه نماید و در کنار یکدیگر قرارشان دهد. که چنین چیزی در نهایت توجه به علوم شرعی است -که دین را- و علوم زندگی است- که دنیا را سرو سامان می بخشند، و از آنجا که هر دو از یک چشمه الهام می گیرند اهتمام عملی و وجود هردو ضرورت دارد. از طرفی از جانب خداوند مسئولیم که:
«نقیم الوزن بالقسط و لانخسر المیزان.»
«معیار و میزان را دادگرانه برپا داریم و در استفاده از میزان ستم و زیان نورزیم»
بر پایه این توجه دوجانبه است که فرمان خداوند به دو گونه قرائت به پیامبر و پیروانش محقق می شود. اولین فرمان خداوند این است.
«اقراء باسم ربک الذی خلق، الانسان من علق. اقراء و ربک الکرام الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم»علق:1-5
«بخوان به نام پروردگارت آنکه آفرید. آفرید انسان را از خون بسته. بخوان و پروردگارت گرامی ترین است. آنکه به وسیله قلم آنچه را که انسان نمی دانست به او آموزش داد.»
روشمندی: روش و مذهب
گفتمان اسلامی لازم است روشمندی خود را از راهکار و برنامههای اسلام و اصولی که پیشینیان پاکمنش مقرر داشته اند بر گیرد، نه اینکه سرنوشت خود را به برداشتهای مذهبی خاص گره بزند. (با علم به اهمیت مذاهب در چهارچوب تحقیقات تخصصی و آکادمیک که مقدمه ای است برکنکاش و بررسی و اجتهاد.)
منظور از پایبندی به روش سلف صالح – آنانی که در قرون درخشانی زیسته اند که بهتر بودن و باور مندی آنها گواهی شده است – پایبندی در چهارچوب کلیات، مبانی و مرجعیتها در قرائت ، نظر ، استدلال و «تحقیق مناط» است نه در فروع و جزئیات.
البته همراه با ضرورت درک این حقیقت که این موضوع بستر و میدان وسیعی است که مدارس و مذاهب متعددی را در بر گرفته و در لابلای آن روش «رخصت محوری» ابن عباس، و «عزیمت ومقاطعیت» ابن عمر، و «اخباریگری» احمد بن حنبل، «اجتهاد» ابوحنیفه، «ظاهر گریی» ابن حزم، «مقاصدی بودن» شاطبی، «معنویت»جنید، «منطق» غزالی و «دائره المعارف بودن» ابن تیمیه، وجود و حضور دارند.
به بیراهه رفتنی راهبردی خواهد بود که، فکر کنیم گرایش به این دستاورد معرفتی و گنجینه گرانسنگ و گسترده به معنی گزینش آراء فقهی و مذهب گرایی تنگ نظرانه برخی از بزرگان در آن عصرها باشد. و به فراگیری راهکار و درک ساختارهای شرایطی که چنان روشی را می طلبیده، توجه نشود. از طرفی دیگر تبلور نوعی از اجتهاد بشری است که مشمول عارضههایی مانند: «خطا و ضعف» و در کنار آن جوانب مثبت و سازنده ای است، می باشد.
شاگردی در مدرسه آن اندیشه و راهکار در نهایت بر روی این حقیقت تأکید می ورزد که، نسلی از اندیشه افزودن دست آوردهای نوین و خبرگی خویش به حاصل تلاشها و دست آوردهای گذشتگان غافل نماند و در عین استفاده از تمامی تواناییها و دست آوردهای انباشته شده – با شهامت و اعتماد به نفس و آگاهی- به نوآوریهای و بازسازی و امروزی نمودن راهکارها و ابزارها بپردازد و آنها در میدان ایجاد و اصلاح امور و مشکلات عصر خویش مورد بهره برداری قرار بدهد.
سطحها و لایههای گفتمان:
«امّت دعوت و امّت اجابت»
پیام پیامبر تا آمدن آخرت متوجه دو گونه از آفریدههای خداوند خواهد بود.
تمامی کسانی که شرائط تکلیف را داشته باشند، از همان زمان برانگیخته شدن با برکتش، تا آخرین کسی که شاهد پایان جهان خواهد بود، به این اعتبار که گفتمان اسلامی متوجه ایشان است، امت دعوت با شمار می آیند. اما آنانی که به «دعوت محمدی» پاسخ مثبت می دهند، «امت استجابت» به حساب می آیند.
و رسول خاتم به سوی هردوی آنها فرستاده شده، تا آنان را در مسیر «جلب منافع و دفع مضار» قرار بدهد.
«و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»انبیاء -107
«ما تو را نفرستاده ایم جز اینکه برای تمامی جهانیان مایه رحمت(جلب منافع مادی و معنوی و رفع مضرات مادی و معنوی) باشی.»
در میدان گفتمان اسلامی ضرورت دارد که تمامی آنان منزلت و مستوی و مسئولیت خاص خوص خود را داشته باشند.
مبانی مسئولیت امت دعوت:
مسئولیت«امت دعوت» دارای مبانی و اصول زیر می باشد:
* اعتراف به این حقیقت که وجود اختلاف میان انسانها بر اساس اراده و خو است خداوند است، و به انسانها برای انجام دادن و ندادن و ایمان آوردن و کفرورزیدن حق آزادی و اختیار انتخاب داده شده است.
* یگانگی اصل انسان و مکرم بودن نسل بشری، زیرا که خداوند متعال می فرماید:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم». حجرات-13
«ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را به صورت ملتها وقبیلههایی در آوردیم تا با یکدیگر در ارتباط باشید، به راستی گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارتینتان است.»
و این فرموده اش که:
«ولقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات»اسراء- 70
«به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و وسایل حمل و نقل او را در دریا و خشکی فراهم ساختیم و از روزیهای پاک او را بهره مند ساختیم.»
* تعارف و آشنایی و ارتباط. خداوند متعال می فرماید:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» الحجرات: 13
« ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را به صورت ملتها وقبیلههایی در آوردیم تا با یکدیگر در ارتباط باشید، به راستی گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارتینتان است.»
و در حدیثی آمده که رسول خدا(ص) فرموده است:
«گواهی می دهم که همه انسانها با هم برابرند.»سنن ابی داودج2 ص 83
تعارف و ارتباط اصلی است که قرآن مخاطبان خود را به آن فراخوانده است و ضرورتی است که شرایطی مانند شهروندی آن را ایجاب نموده و احیای روح برادری انسانی است.
* زندگی مسالمت آمیز: زندگی انسانهایی که دارای مشترکات و پیوندهایی هستند. بدون همزیستی مسالمت آمیز و چشم پوشی و تسامح و خرید و فروش. قضاوت و اقتضا و تمامی امور زندگی اجتماعی ممکن نیست. در لا به لای کتاب تاریخ اسلام درباره ی همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان صفحات درخشان و پیشرفته ای وجود دارند. خداوند متعال پایه این زندگی مسالمت آمیز را اینگونه مشخص فرموده که:
«لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله لا یحب المفسدین» ممتحنه - 8
«خداوند شمارا از نیکی کردن و رفتار دادگرانه با کسانی که با دین شما نجنگیده و از میهن و سرزمینتان بیرونتان نکرده اند، باز نمی دارد، براستی خداوند فساد برانگیزان را دوست نمی دارد.»
تعاون و همیاری: مسلمانان در بسیاری از مسایل عمومی زندگی با غیر مسلمانان دارای نقاط مشترکی می باشند که، می توان در مورد آنها با یکدیگر تشریک مساعی داشته باشند. همچنین تهدیدهایی که وجوه مشترک آنها را در معرض خطر قرار می دهد، کم نیستند، که می توان در ارتباط با آنها ضمن زندگی مسالمت آمیز همکاریهای لازم را به عمل آورد.
اینک درباره ی مسائل ویژه به روابط میان مسلمین و امت دعوت (از جمله وضع مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی) مفصل تر سخن می گوییم. اموری که مراعاتشان از طرف دست اندر کاران گفتمان اسلامی معاصر ضرورتی حیاتی دارد.
1- ایمان به کثرت گرایی فرهنگی، قانونگذاری، سیاسی و اجتماعی تمدنها، زیرا که خداوند می فرماید:
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن لیبلوکم فیما آتاکم» المائده- 48
«برای هر دسته از شما قانون و راهکاری را قرار داده ایم، اگر خداوند می خواست می توانست شما را یک امت بگردانید، اما(قانون و راهکارهای مختلفی را قرار داد) تا در باره آنچه به شما داد آزمایشتان کند.»
2- تلاش در جهت گسترش افقهای ارتباطی میان تمدنها. برای مثال می توان به الگو پذیری از راهکارهای علمی هستی شناسی و سیستم اداری پیشرفته و درک اهمیت واستفاده بهینه از وقت ، اصول ارزشی دادگری، در فضایی شفاف و سالم و فراخوانی به مشارکت انسانی استوار ، مراعات دادگرانه مصالح و تلاش جدی در محدود نمودن دامنه عربده کشیها و تندوهای افراطیهای طرفین، اشاره کرد.
3- در کتابهایی که مخاطبشان غیر مسلمین می باشند، به جای محوریت نصوص و دلایل شرعی، به دلایل حجت علمی و عقلی، توجه جدی صورت بگیرد.
4- فراخوانی به تدوین فقه پاسخگو به مسایل مربوط به اقلیتهای مسلمانان در جامعههای غیر اسلامی بر پایه اصل ضرورت و تناسب میان تکلیف و توانایی به گونه ای که ضمن زندگی مسالمت آمیز و مشارکت در زندگی اجتماعی هویت خویش را حفظ نموده و از ذوب شدن و خودباختگی مصون بمانند.
5- تمرکز بر روی منظومه ارزشها در عرصه روابط با غرب که بر پایه ی قاعده وحدت منشاء انسانی و احترام او در پیشگاه خداوند قرار دارد.
6- تلاش در راستای ایجاد محورهای همکاری دوجانبه و پاسداشت راهکارهای مورد توافق، زیرا تمدنها در احترام به ارزشهایی مانند: عدالت، مساوات و آزادی و ... کم و بیش با یکدیگر نقاط مشترک دارند و اهل دانش و خرد از هرمردم و تمدن و دینی که باشد، مورد تقدیر و احترامند.
7- عدم تعامل با غرب بر پایه این باور که غرب توده و پدیده واحدی است، زیرا که غرب میدانی بسیار گسترده و دارای ورودیهای فراوانی است. و می توان در جهت مراعات مصالح و منافع مشترک – بدون ستمگری و ستم پذیری و بخاطر تأمین صلح و امنیت جهانی، با بهره گیری از راهکارهای علمی و منطقی، آنان را مورد گفتمان قرار داد.
8- ضرورت پایبندی شفاف و صادقانه به آزادی و مراعات حقوق بشر و اقرار به مشروعیت تفاوتهای فکری تعدد دینی و فرهنگی و دست بدست شدن مسالمت آمیز حکومت و دفاع از این امور به عنوان اصولی اساسی و ارزشی اسلامی و دوری از خشونت در کار سیاسی و دوری از در آمیختن آن با اصل جهاد مسلحانه.
9- فراخوانی به احیای اصل «سالم سازی تمدنها» و پر کردن خلاء اخلاقی موجود در تمدن غرب و بر هم خوردن توازن آن، از طریق ارائه الگویی انسانی و صادقانه که در آن آرمان و واقعیت در کنار یکدیگر قرار گیرند و پیام عملی و و اقعی آن به مراتب رساتر از پیام کلامی آن باشد.
10- تلاش در جهت مخاطب قرار دادن افکار عمومی غرب بر پایه ارزشهای انسانی در مورد مصایب مردم مسلمان از طریق وسایل ارتباط جمعی نیرومند، و بهره برداری از آن در پیشبرد روند گفتمان و درک متقابل.
11- حمایت و تقویت اندیشه مراعات حق شهروندی اقلیتهای مسلمان در غرب همراه با ضرورتها و نیازهای آن.
12- لازم است اقلیتهای مسلمان به پیمان نامهها و توافقهای خود با کشورهایی که در آنها زندگی می کنند وفادار باشند و به قوانین و مقررات موجود در آن کشورها احترام بگذارند.
زیرا که خداوند می فرماید:
«واوفوا یالعهدان العهد کان مسئولأ»اسراء - 34
«به تعهدات وفادار باشید! زیرا که در مورد مراعات عهد و پیمان مورد بازخواست قرار می گیرید.»
13- مشارکت و فعالیت در جهت حل مشکلات موجود در جامعههای غربی و اصلاح دست آوردهای نادرست تمدن مانند: فروپاشی خانوادهها، فروکش کردن روابط اجتماعی، بحران اخلاقی، انحرافهای جنسی، تعصب نژادی، و اعلام میزان تلاش و مشارکت در این زمینه.
اما در ارتباط با «امت اجابت» خلاصه آنچه که دست اندر کاران «گفتمان اسلامی معاصر» باید به آن توجه نمایند، در کلمه «مصالحه» خلاصه می شود.
* مصالحه بین فعالین در عرصه عمل و دعوت اسلامی.
* ایجاد همگرایی میان گروههای فعال اسلامی و گرایشهای میهنی و ملی.
* مصالحه میان سازمانهای رسمی و مردمی.
* آشتی میان ملتها و حکومتها.
که به امید خداوند زیر عنوان «افقهای پیش روی گفتمان اسلامی معاصر» در مورد این آشتی و همگرایی بیشتر سخن خواهیم گفت.
گستره گفتمان: نخبگان، عامه مردم
تأمل در این فرموده ی خدای متعال که می فرماید:
«وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم .... » ابراهیم: 4
«هیچ پیامبری را جز با زبان ملتش نفرستاده ایم.»
به روشنی بیانگر اهمیت بهره گیری از زبان خاص یک ملت و شیوه ویژه مورد گفتمان قرار دادن آن است. زیرا آنچه که با آموزش و پرورش «امت اجابت» متناسب است، ممکن است در جهت دعوت و هدایت «امت دعوت» متناسب نباشد و راهکار و شیوه ای که می توان به وسیله ی آن نخبگان، اندیشمندان، صاحب نظران و حاکمان را مورد گفتمان قرار داد، برای مخاطب قرار دادن عامه مردم، خردمندانه نباشد.
این به معنای ایجاد شکاف و فاصله میان نخبگان و عامه مردم نیست، زیرا که دین خداوند یک مجموعه یک پارچه است، اما هر یک از آنها را با توجه به بهره خاصی از فهم و معرفت وجایگاه که دارند. بایستی مورد گفتمان قرار داد. سخنی بدین مضمون از حضرت علی بن ابی طالب (رض) روایت شده که:
«با مردم در حد توان و آگاهیشان سخن بگویید، مگر می خواهید به خدا و پیغمبرش پشت کنند؟!»
مشابه همین کلام از ابن مسعود (رض) نیز روایت گردیده که:
«چنانکه با مردم به گونه ای نا متناسب با عقل و علم ایشان سخن بگویید. زمینه فتنه و تباهی و انحراف برای برخی از ایشان فراهم می گردد».
محتوای گفتمان:
گفتمان تزکیه: مراعات ظاهر و باطن.
مراعات هماوایی میان «ظاهر و باطن» در جهت کامل کردن یکدیگر، از جانب گفتمان اسلامی معاصر ضرورت دارد. این مقصود از طریق بر پایی شعار و مناسک ظاهری و مراعات خواطر و مشاعر باطنی، تحقیق پیدا می کند. این موضوع انسان را در صراط مستقیم سیر به سوی خداوند قرار می دهد، سیر و حرکتی درست و سازگار با آنچه در «ظاهر و باطن» از او انتظار می رود. به گونه ای که «کمال حالات ظاهری با جمال کیفیات باطنی» از طریق مراعات همه جانبه در «فقه ظاهر و فقه باطن و اعمال قلوب و اعمال اعضاء» به صورتی بالنده و زیبنده، هماهنگ می گردند.
این موضوع درست همان چیزی است که امام مربی ابن عطاء الله سکندری، می گوید که:
«کردارها صورتهایی موجودند که روح آنها وجود اخلاص و معنا و اخلاق بلند در آنهاست». این یادآور همان مکارم اخلاقی است که رسول خدا (ص) در جهت تکمیل و تقویت آنها بر انگیخته شده است.
و در رابطه با این قضیه ضرورت اهتمام گفتمان اسلامی معاصر یه فروریختن حصارها و دیوارهای کشیده شده میان اهل عرفان و معنایی که اقتدایشان به هدایت شریعت محقق نیست و مدعیان تبعیت از شریعتی که با تزکیه نفس و توجه به روح و معنی بیگانه اند، احساس می شود.
تنزیل و تأویل: تفاوت میان گفتمان دین، گفتمان دینداران.
اختلال در برنامه پیاده نمودن دین مطلق الهی و آرمانی و کلی بر واقعیت زندگی نسبی، ملموس و فرعی دو گونه رویکرد و گرایش متضاد را سبب شده است.
ویزگی گرایش یکم: وجود ناهنجاری در کسانی که دینداری و اسلام خواهی تا حدود زیادی در زندگانی ایشان کمرنگ گردیده و تا حد رخت بر بستن از زندگی روزانه آنان پیش رفته است.
نمونه گرایش دوم، آنهایی هستند که پای بندیشان به احکام ظاهری بر هیچ راهکار سازگار و سازمان یافته ای قرار ندارد.
ار آنجا که در مورد تضمین مصونیت دین از جانب خداوند، با توجه به آیه:
«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» الحجر- 9
«ما خود قرآن را فرو فرستاده ایم و خود ازآن محافظت می نماییم.»
اتفاق نظر وجود دارد، چیزی که باقی می ماند، موضوع کیفیت تقویت دینداری و رها نموند انرژیهای متراکم معنوی بشری است، که حاصل آن ساماندهی سلوک و رفتار فردی و اجتماعی بر پایه مبانی و راهکارهای استوار دینی است.
اهمیت توجه گفتمان اسلامی معاصر به «فقه و معرفت دینداری» از همینجا ناشی می شود. یعنی راهکار فرود آوردن و تطبیق دین بر واقعیت زندگی روزمره، که امام شاطبی آن را «اجتهاد متعلق به تحقیق مناط» می نامد، البته چنین موضوعی مشروط به اهتمام همگام به «فقه و معرفت دینی» یعنی راهکار معرفت نصوص دینی و بر گرفتن احکام شرعی از آنها- یعنی دو دانش «اصول فقه و فقه» می باشند. این قضیه از یک نظربا هدف پیشگیری از بیهوده کاری و بازیگری در تعامل با احکام شرعی و از طرف دیگر جلوگیری از تطبیق آنها بر غیر جای مناسب آنهاست.
این توازن و توجه به دو جنبه موضوع «نظری و عملی» مسلمان را -به قول شیخ محمد غزالی- از شکل «دینداری مشوش» که عامل اصلی افراط و تفریط و تفرقه و پراکندگی و زیاده روی و تنگ نظری، در میان جامعههای پیشین گردیده، جلوگیری می نماید.
میراث پیشینیان و معارف معاصران: گفتمانی اصیل و امروزی
لازم است گفتمان اسلامی معاصر بر روی احترام به میراث امت اسلامی -به عنوان ابتکارات و دست اوردهای بشری که گذشتگان ما برای ارائه ی بهترین دانستههای خود که آنها را برای اشخاص و امّت سودمند می دیده اند، تلاش نموده اند، تأکید ورزد و بدون «تقدیس و یا تنقیص» و کنار نهادن و یا قطعی شمردنشان با نگاهی خردمندانه، خردورزی آگاهانه و بررسی موشکافانه، بر پایه ی احترام به تلاشهای صورت گرفته آنان، با آن میراث ماندگار تعامل نمایند. و در جهت اصلاح اخطاء و تکمیل کمبودها تلاش کنند، تا آن را اساسی برای بیان احکام و رویکردهای متناسب با زمان و مکان و فرهنگ معاصری که مقاصد شریعت را محقق نماید و مصالح مردم را مراعات کند، بگردانیم.
لازمه ی این راهکار انتخاب یکی از دو گزینه و روش «جمود و ایستابی» بر روی میراث گذشتگان و ضرورت تقلید و بستن نظری و علمی باب اجتهاد از یک طرف و از طرف دیگر گزینه وروش کنار نهادن میراث پیشینیان و پشت کردن به تمامی مذاهب و گشودن بدون ضابطه و قاعده ی باب اجتهاد و بر روی هر اهل و نا اهلی، می باشد.
بلکه همانگونه که در عنوان:« رزشمندی: منهج و مذهب» توضیح دادیم، احترام به مذاهب متبعه و مدارس علمی پذیرفته شده – همراه با انتقاد علمی جدی و ضرورت نو سازی و اجتهاد اهل اجتهاد و در موارد مورد اجتهاد و ساماندهی همه اموری که با مصالح و مقاصد اساسی در ارتباط است در قالب مجموعهها و ساختارهای سازمان یافته و مهار آدمهای غیر متخصص از دخالت در امور اساسی و سرنوشت ساز در عرصههای گوناگون زندگی مردم است.
لازمه پیوند و ارتباط با اصول، پیروی از وحی الهی به عنوان منابع معرفتی درجه اول و التزام به باید و نبایدهای احکام شریعت سازگار با فطرف و تلاش در جهت تحقق مقصود خداوند در ظاهر و باطن است که لازم است ضمن راهکار علمی مطمئن و معتبری که عالمان و اندیشمندانی صادق و مخلص در طول قرنها عمر و استعدادهای خویش را مصروف سلامت و اصالت و سازماندهی آن نموده اند صورت پذیرد.
لازمه و پیوند با عصر و زمان معاصر این است که، به روح و محتوای مسایل عصر معرفت حاصل شود، و اسباب پیشرفت مادی و علمی فراهم گردد. و از هیچ تلاش ممکنی در جهت ساختن زندگی سالم و همه جانبه بشریت دریغ نشود.
بازسازی یا ویرانگری: گفتمان آگانه.
لازمه تجدید گفتمان اسلامی معاصر، بازنگری در بسیاری از مسایل فکری، مفاهیم اساسی و اقدامات رفتاری ناشی از آنهاست،نه از این جهت که برخی از جهات حاکم در اینجا و آنجا با نام «تجدید ونوگرایی» و بازنگری، خواهان از بین بردن نقش و حضور اسلام در جامعههای اسلامی هستند، همچنین نه به عنوان تسلیم شدن در برابر تلاشهای شیفتگان تمدن غربی و سکولاریزه و تهی کردن اسلام از روح مبارزاتی آن، بلکه از این نظر که نوسازی دینی قاعده و سنتی الهی و تاریخی در طول قرون و اعصار بوده و ضرورتهایی علمی بنیادین و تجدید نوسازی دین را لازم می شمارند، تا اسلام به نقش وتلاشهای ریشه دار و استوار خود را در راستای جامعههای اسلامی و ارائه ی راه حل علمی و عملی برای مشکلاتی که زندگی بشری با آنها روبروست واقعیت بخشد.
تجدید و نوسازی به معنای ویرانگری و از بین بردن نیست، بلکه به معنای محافظت از ویژگیهای اساسی و اصالت اولیه و پایههای ثابت است، در اینجا یادآوری سخنی از شکیب ارسلان را مناسب می شمارم که:
«دو کس دین درست را از دست می دهند، یکی «متحجر» و دیگری «منکر» یکی با جمود و تنگ نظری خود مردم را از دین متنفر می کند و دیگری با الحاد و انکار خود دیگران را به گمراهی می کشاند، زیرا کسی که در پی نوسازی نباشد، خانه باورها و رفتارهایش فرو می ریزد و کسی که پیش نرود، از او پیشی می گیرند.»
مقاصدی یاظاهری: گفتمان ابداعی یا اتباعی.
در حوزه ی مفاهیم ارزشی دینی اصل بر توقیف و تبعیت از رسالت رسول (ص) و التزام به اوامر و امتناع از نواهی است. زیرا که خداوند متعال می فرماید:
«و ما آتاکم الرسول مخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» الحشر - 7
«آنچه را که پیامبر برایتان آورده برگیرید و از آنچه که شما را برحذر داشته دست بردار شوید.»
اما در میدان مسائل دنیوی و زندگی اصل بر «ابداع و نوآوری» و پرهیز از ایستابی و بسنده نمودن به دست آوردههای علمی موجود است. زمانی که برخی از اصحاب پیامبر (ص) ظاهر و شکل صوری سخنان او را درباره ی گرده افشانی درختان نخل ملاک کار خود نمودند و در نتیجه درختانشان بهره اندکی دادند، گفتمان به ایشان فرمود: «هرگاه به موضوعی دینی به شما امر کردم آن را عملی کنید، اما هر گاه در مورد چیزی دنیوی رأی و نظری داشتم، من نیز انسانم – و در معرض اشتباه و خطا قرار دارم-»
و در همین ارتباط گفتمان به ایشان فرمود:
«انتم اعلم بأمور دنیاکم» رواهما مسلم
«شما خود به امور زندگی دنیویتان آگاه ترید.»
بر این اساس بر گفتمان اسلامی معاصر است که به «مقاصد شریعت» سازگار با فطرت اهتمام جدی بدهد،زیرا این نگاه مقاصدی به دین و زندگی است که رویکرد فقیه را در میدان و روند اجتهاد و مفتی را در فرایند فتوا و پژوهشگر را در عرصه نظریه پردازی به ویژه در ارتباط با مسائلی که پیشتر وجود نداشته اند – شکل می دهند. زیرا اگر آنان قواعد و ضوابطی کلی را بر فعالیتهای خویش حاکم نکنند، دچار پریشان گویی و کجروی می شوند و از درک دست دردها و ارائه راهکارها ناکام می مانند و توان تجدید برنامههای دینی را برای واقعیتهای متحول و متغیر از دست می دهند.
تبلور این موضوع را می توان در این سخن ابن قیم جوزیه ملاحظه نمود که می گوید:
«زیر بنای شریعت بر حکمت و مراعات مصالح مردم در دو جهان است. شریعت همه اش عدالت، رحمت، مصلحت، حکمت است. یعنی هر چیزی که از چهارچوب عدالت خارج و به ستم منجر شد ، و از رحمت به شقاوت و از مصلحت به مفسدت و از حکمت و هدفداری به بیهودگی انجامید، به هیچوجه شریعت آنها را به رسمیت نمی شناسد – هر چند برای رنگ و روی دینی دادن به آنها از طریق تفسیر و تأویل تلاش بشود. زیرا که احکام شریعت اسلام مظهر عدالت الهی میان بندگان و رحمتش در میان مخلوقات و سایه اش بر سرزمین است. و کامل ترین و راست ترین گواه بر حکمت خداوند و صداقت صاحب رسالت (ص) است.
پرهیز از کوچک و بزرگ نمایی: گفتمان توازن.
احترام به حقیقت و پرهیز از اغراق و مبالغه بر گفتمان اسلامی معاصر لازم است. زیرا که افراط و مبالغه زشت و ناپسند بوده و چهره حقیقت را مشوش، دور را نزدیک و نزدیک را دور و راه را غبار آلود نشان دهد و در حقیقت توهین به خرد شنونده و تمسخر به ذهن و وجدان اوست. مبالغه و افراطی گری بستری برای منفی گرایی در زندگی عامه مردم و پدیده ای نامبارک در رفتارها و راهکارهای زندگی فردی و خانوادگی است، چه برسد به اینکه خطایی فکری یا تبلیغی به آن مبتلا شود.
از طرف دیگر بر گفتمان اسلامی است که در تمامی امور و مسائل از «اعتدال و میانه روی» محافظت کند. زیرا هر دو طرف افراط و تفریط همیشه مشکل ساز بوده اند.
طرفی که تحت فشار بزرگنمایی دسایس دشمنان و فرو افتادن در باتلاق «تئوری توطئه» قرار می گیرند، دچار یأس و سرخوردگی شده و از عمل و اقدام بازمانده اند.
طرف دیگری بر اثر رنج و دردهای ناشی ازخود زنی و شور حماسی ناسنجیده به اعمال تحریک آمیز وغیر خردمندانه اقدام می نمایند.
بر امت صاحب رسالتی که بار امانت گفتمان اسلامی معاصر را بر دوش خویش نهاده لازم است در مسیر اقدام سنجیده و سازنده گام بردارد و از حالت انفعالی و عکس العملی پرهیز نماید و لازمه ی چنین چیزی تلاش در جهت توانمندی و آمادگی برای رویارویی با ستم ستمکاران و مقاومت در برابر متجاوزان و گسترش عدالت و مراعات حقوق همگان است.
خردگرایی و خرافه پرستی: گفتمان سنتها و قوانین.
خداوند متعال سنتها، اسباب و قوانینی را مقرر نموده که مقاصدی را محقق ونتایجی را به دنبال دارند. و از انسانها خواسته است که آن سنتها و قوانین را به درستی درک کنند و- قبل از آن - آنها را به صورت شریعت درآورده و مردم را با آنها مورد گفتمان قرار داده است، و از طریق درس و عبرتها و آموزههای تاریخی و دلایل منطقی و علایم محسوس بر کارایی آنها تأکید فرموده است، و موفقیت در دنیا و سعادت در آخرت را به توانایی در معرفت آن قوانین و سنتها و بکارگیری علمی و درستشان مشروط نموده است.
ما انسانها به یک اعتبار پدیده ای متعلق به گذشته و مظهری از مظاهر تحقق آن هستیم و نگاه به سنتهای ساریه و حاکمه خداوند است که رویدادهای تاریخی را منظم، منسجم و منطقی متبلور می سازد.
همراه با ایمان به قدرت و حکمت خداوند متعال و صاحب شریعت ما را در جهت رویارویی با «اقدار و سرنوشتها» به بهره گیری از طرف مقابل آن امر فرموده است، و امام عبدالقادر گیلانی به این موضوع اشاره اندیشمندانه ای می کند که:
«بسیاری از مردم زمانی که موضوع «قضا و قدر» پیش می آید، سکوت می کنند، اما روزنه ای از نور معرفت بر رویم گشوده شد که در پرتو آن برای رسیدن به حق با دیگر سنتها حق به مقابله پرداختم، زیرا «ولی» آن کسی نیست که تسلیم قدر و سرنوشت – خود و جامعه – شود، بلکه ولی کسی است که با اقدار و سرنوشتها به مقابله برخیزد.»
ابن تیمیه نیز درباره آن سخنان امام عبدالقادر گیلانی اظهار نظر نموده و می گوید:
«همین سخنی را که شیخ عبدالقادر بیان نموده بر زبان پیامبر گرامی نیز آمده است، یعنی انسانهای اهل ایمان به اطاعت اوامر و اجتناب از نواهی خداوند و رسول او مکلف اند، و چنانچه اسبابی برای آنها فراهم بود، قدری الهی را به وسیله قدری دیگر دفع مینمایند».
از رسول خدا (ص) سؤال شد که: آیا دارویی که از آن برای درمان دردها استفاده میکنیم و حرامی که از آن پرهیز مینماییم، چیزی از تقدیر الهی را تغییر میدهند.؟ رسول خدا (ص) فرمود: خود آنها نیز تقدیر الهی هستند». روایت ترمذی
محتوی و اسلوب: گفتمان زیبایی شناسی.
قرار داشن محتوا و مضمون گفتمان اسلامی بر روی راهکاری ریشه ای و اصیل مورد تأیید اهل علم ضرورت دارد. و طرح آن باید به صورتی باشد که با اشخاص و اوضاع و احوال تناسب داشته باشد، زیرا که حقانیت و برتری و بهتری یک اندیشه آن را از ضرورت طرح و بیان زیبا و پسندیده ی آن بی نیاز نمیگرداند. زیرا کم نبوده اند حقیقتهایی که به سبب طرح و بیان بد آنها تباه گردیده و خیر و نیکیهای بسیاری که به علت ناپسندی فراخوانی به آنها مورد استقبال قرار نگرفته اند.
سخنی سنجیده از حکیمان این موضوع را خلاصه میکند که گفته اند:
«لازمه حسن عمل و اقدام، مراعات حال و مقام است»
ضرورت تنوع در گفتمان اسلامی معاصر از اینجا ناشی میشود. تا بتواند تشنگیهای درونی اهل وجدان و جوش و خروش خردمندان و قدرت و توان ورزشکاران را برآورده سازد.
لازم است گفتمان اسلامی به روشی متناسب هر یک از روح، عقل و اعضا ر ابا انگشت نهادن و تأکید بر روی تقویت ارزشهای زیبا شناسی در اسلام و ارتباط دادن به باورها و بیان مظاهر زیبای در جای جای هستی از آسمان بر افراشته و سرزمین گسترده و جانداران پراکنده و گیاهان و درختان زیبا و فریبنده، تغذیه و تقویت نماید. زیرا آفریدگار آفرینش زیباست و زیباییها را دوست میدارد. آفریدههایش را زیبایی بخشیده و در نقش و نگار بی نهایت نوآوری نموده «و قدر فهدی» «و قدر و طرحها را ریخته و راه هدایت را نشان داده.»
حیات و پویایی گفتمان اسلامی:
ثابت و متغیر: انعطاف پذیری گفتمان
موارد تشکیل دهنده گفتمان اسلامی را میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
بخش شرعی: امور شرعی همان پیام و رسالتی است که وحی الهی و سنت صحیح نبوی یعنی «قرآن و سنت» آورده اند، آنها هستند. که اصل و پایه و مرجع ثابت و همیشگی و گفتمان دینی معاصر به شمار میآیند. زیرا از جانب خداوندی است که همه ی هستی را آفریده است.
بخش بشری: که عبارت است از معرفتها ، قرائتها و برداشتهای بشری از نصوص شرعی و تمامی فراوردههای فکری ، فقهی ، علمی و ادبی ناشی از آن قرائتهاست .یعنی این بخش فرع و جزء بخش اول و برخاسته از آن است.
از آن جا که ریشه ی ربانی و اساسی الهی داشتن بخش اول ویژگیهایی مانند الهی، فراگیری و ماندگاری ، اعتدالی، سازگاری و صلاحیت برای هر زمان و مکانی را به آن ارزانی داشته، با بهره گیری از معیارهای و آموزههای آن میتوانیم به تمامی اشکالها و نابسا مانیهای موجود در زندگی معرفت پیدا کنیم.
زمانی که گفتمان انسانی – در کل- در معرض تحول و دگرگونی است. گفتمان اسلامی ما از ویژگی خاصی برخوردار است و آن این است که: ماهیت و روح آن دستخوش تغییر نمیشود. یعنی ثوابت اساسی قرار گرفته بر روی رکن شرعی – علی رغم رویداد و دگرگونیهای پدید آمده در زمان و مکان و اوضاع و احوال- دچار تغییر و تزلزل نمیگردد.
اما بخش دیگر تشکیل دهنده ی آن. میدانی گسترده برای «اجتهاد و تجدید» متناسب با اوضاع و احوال عام و خاص و زمانی و مکانی مخاطبان آن است.
استادمان علامه دکتر یوسف قرضاوی «رئیس اتحاد جهانی علمای مسلمین» میفرماید:
«وقتی پیشوایان ، فقیهان و محققان دین بر این باورند که با توجه به تغییرات زمان، مکان و اوضاع و اح?
نظرات